نوین تکنولوژی

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی
  • نویسنده :
  • بازدید : 180 مشاهده

عزت‌ نفس‌

عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، دربارهٔ ارزش و اهمیت خود دارد

عزت نفس یا حرمت نفس (به انگلیسی: Self-estet)، اصطلاحی در روانشناسی است که بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزشهای خود می‌باشد.عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، دربارهٔ ارزش و اهمیت خود دارد.

عزت نفس از کجا می‌آید؟

برای پاسخ به این سوال که عزت نفس چیست، باید دید این مفهوم دقیقا از کجا می‌آید. در حقیقت عزت نفس، در طول زندگی و در حالی که ما تصویری از خودمان شکل می‌دهیم و در نتیجه‌ی تجربیاتی که با افراد و کارهای مختلف کسب می‌کنیم، تکامل می‌یابد. تجربه‌های دوران کودکی، نقش ویژه و مهمی در شکل دادن به عزت نفس ایفا می‌کنند. وقتی در حال رشد بودیم، موفقیت‌ها، شکست‌ها و اینکه چگونه خانواده، معلمان، مربیان، مقامات مذهبی و همسالان‌مان با ما رفتار می‌کردند، همگی در ایجاد عزت نفس در ما، نقش داشته‌اند.

تجربه‌های دوران کودکی‌ای که می‌تواند منتهی به ایجاد عزت نفسی سالم شود، شامل موارد زیر است:

حرف‌های ما شنیده شود؛

با احترام با ما صحبت شود؛

توجه و محبت کافی را دریافت کنیم؛

به دستاوردهای ما اهمیت داده شود و به اشتباهات یا شکست‌های‌‌مان، اعتراف کنیم و آنها را بپذیریم.

تجربه‌های دوران کودکی‌ای که می‌تواند موجب کاهش عزت نفس شود، شامل موارد زیر است:

به شدت مورد انتقاد قرار بگیریم؛

به شکل فیزیکی، جنسی یا احساسی، مورد سوء‌استفاده قرار بگیریم؛

نادیده گرفته شویم، مورد تمسخر یا آزار و اذیت قرار بگیریم؛

دیگران از ما انتظار داشته باشند همیشه کامل و بی‌نقص باشیم. افرادی که عزت نفس پایینی دارند، اغلب این پیام را از والدین، معلمان، همسالان یا سایرین دریافت می‌کنند که تجربه‌های ناموفق (مانند شکست در یک بازی، کسب نمره‌ای پایین و غیره) ناکامی و شکست کل شخصیت و وجود آنها بوده است.

دلایل عزت نفس پایین

اینکه فردی عزت نفس پایینی دارد و برای وجود خود ارزش قائل نیست، از سه جنبه قابل بررسی است:

والدین، معلمان و اطرافیان

مردم در زندگی ما می توانند روی احساس ما از خودمان تاثیر بگذارند. وقتی که آنها روی خوبی های ما تمرکز می کنند، ما احساس بهتری نسبت به خودمان داریم. زمانی که ما مرتکب اشتباه می شویم، یاد می گیریم که خودمان را بپذیریم. هنگامی که ما دوستانی داریم که همراه ما هستند، احساس خوبی داریم. اما اگر بزرگسالان، بیشتر از اینکه ستایش کنند، سرزنش کنند، در مورد خودتان احساس بدی خواهید داشت. بد رفتاری و عصبانیت توسط خواهر و برادر و همسالان، به عزت نفس آسیب می رساند. کلمات خشن و تحقیر آمیز، در شما باقی می مانند و تبدیل به بخشی از آنچه در مورد خود فکر می کنید خواهد شد. تنبیه بدنی، مخصوصا در مقابل دیگران، یکی از مخرب ترین عوامل تخریب عزت نفس است. کودکی که کتک می خورد احساس عجز و ناتوانی کرده و به مرور دچار افسردگی خواهد شد. حتی ادای کتک زدن و تهدید به آن هم می تواند همین نتایج را داشته باشد.

صداهایی که در سرتان است

چیزهایی که در مورد خود می گویید، نقش مهمی در احساس شما نسبت به خودتان بازی می کند. جملاتی مثل "من همیشه بازنده ام" یا "هیچکس مرا دوست ندارد" عزت نفس شما را ضعیف می کند. در مورد این افکار راه های دیگری وجود دارد، مثلا بگویید "من الان برنده نشدم، اما ممکن است دفعه بعد بشوم" یا "ممکن است کسی پیدا شود که مرا دوست داشته باشد". این صداها مفیدترند و به شما کمک می کند که احساس بهتری داشته باشید. بعضی وقت ها صداها در سرتان، کلمات خشن و ناراحت کننده ایست که دیگران به شما گفته اند.

یادگیری یک مهارت

وقتی ما یاد بگیریم که بخوانیم، بسازیم، نقاشی کنیم می توانیم احساس بهتری داشته باشیم. یک ورزش، نواختن موسیقی، نوشتن یک شعر، دوچرخه سواری یا هر مهارتی، می تواند به عزت نفس ما کمک کند. هر چیزی که یاد می گیرید و هر کار مثبتی که انجام می دهید، فرصتی است برای داشتن احساس بهتری در مورد خودتان و آگاهی از آن ها به شما اجازه می دهد خوشحال باشید. اما اکثر اوقات ما آنچه را که انجام می دهیم قبول نداریم. اگر دائما به این فکر کنیم که من نمی توانم، یا این کامل نیست و من نمی توانم این کار را به خوبی انجام دهم، فرصت ساختن عزت نفس خود را از دست می دهید.

عزت‌ نفس‌

کمک کردن و بخشندگی، یکی از بهترین راه ها برای ساختن عزت نفس است

منتقد درونی را پس بزنید

نخستین گامِ مهم برای بهبود عزت نفس، به چالش کشیدن پیام‌های منفی‌ای است که از سوی صدای درونی منتقدتان دریافت می‌کنید. در زیر چند مثال معمول از انتقادهای درونی و راهبردهایی برای پس زدن آن صداهای انتقادی را بیان می‌کنیم.

انتقادهای درونی خشن و غیرمنصفانه: «دیگران گفتند سخنرانی من را دوست داشتند، ولی این سخنرانی حتی به چیزی که باید می‌بود هم نزدیک نبود. نمی‌توانم باور کنم که هیچ کس متوجه قسمت‌های زیادی که خراب کردم نشد. من آدم دغل‌بازی هستم.» اذعان به توانایی‌ها: «وای آنها واقعا سخنرانی من را دوست داشتند! درست است که سخنرانی‌ام بی عیب و نقص نبود، ولی من بر روی آن سخت کار کردم و کارم را درست انجام دادم و به خودم افتخار می‌کنم»

صدای درونی‌ای که به شکلی غیرواقعی، همه چیز را به هم ربط می‌دهد: «من در این امتحان نمره‌ی خوبی نگرفتم. من هیچ چیزی را در این کلاس نمی‌فهمم. من آدم احمقی هستم. چه کسی را گول می‌زنم؟ اصلا نباید در این کلاس شرکت می‌کردم. من خنگ هستم و اصلا نباید وارد دانشگاه می‌شدم.» موردی و جزئی به مسائل نگاه کنید: «من در این امتحان عملکرد ضعیفی داشتم ولی تمام تکالیفم را درست انجام دادم. در این کلاس، بعضی چیزها را به اندازه‌ای که تصور می‌کردم متوجه نمی‌شوم ولی الان می‌دانم چطور باید برای امتحان بعدی آماده شوم و بر روی چه چیزهایی کار کنم. من در درس‌های سخت دیگر، عملکرد خوبی داشته‌ام و مطمئنم که می‌توانم در این درس هم موفق شوم.»

منتقد درونی‌ای که نتایجی غیرمنطقی می‌گیرد: «او اخم کرده و چیزی نمی‌گوید، ولی می‌دانم این رفتارش یعنی من را دوست ندارد!» افکار غیر منطقی را به چالش بکشید: «درست است که اخم کرده ولی من نمی‌دانم دلیلش چیست. ممکن است هیچ ربطی به من نداشته باشد. شاید بهتر باشد از خودش بپرسم.»

عزت‌ نفس‌

عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، دربارهٔ ارزش و اهمیت خود دارد

عزت نفس یا حرمت نفس (به انگلیسی: Self-estet)، اصطلاحی در روانشناسی است که بازتاب ارزیابی یا برآورد یک فرد از ارزشهای خود می‌باشد.عزت نفس، باور و اعتقادی است که فرد، دربارهٔ ارزش و اهمیت خود دارد.

عزت نفس از کجا می‌آید؟

برای پاسخ به این سوال که عزت نفس چیست، باید دید این مفهوم دقیقا از کجا می‌آید. در حقیقت عزت نفس، در طول زندگی و در حالی که ما تصویری از خودمان شکل می‌دهیم و در نتیجه‌ی تجربیاتی که با افراد و کارهای مختلف کسب می‌کنیم، تکامل می‌یابد. تجربه‌های دوران کودکی، نقش ویژه و مهمی در شکل دادن به عزت نفس ایفا می‌کنند. وقتی در حال رشد بودیم، موفقیت‌ها، شکست‌ها و اینکه چگونه خانواده، معلمان، مربیان، مقامات مذهبی و همسالان‌مان با ما رفتار می‌کردند، همگی در ایجاد عزت نفس در ما، نقش داشته‌اند.

تجربه‌های دوران کودکی‌ای که می‌تواند منتهی به ایجاد عزت نفسی سالم شود، شامل موارد زیر است:

حرف‌های ما شنیده شود؛

با احترام با ما صحبت شود؛

توجه و محبت کافی را دریافت کنیم؛

به دستاوردهای ما اهمیت داده شود و به اشتباهات یا شکست‌های‌‌مان، اعتراف کنیم و آنها را بپذیریم.

تجربه‌های دوران کودکی‌ای که می‌تواند موجب کاهش عزت نفس شود، شامل موارد زیر است:

به شدت مورد انتقاد قرار بگیریم؛

به شکل فیزیکی، جنسی یا احساسی، مورد سوء‌استفاده قرار بگیریم؛

نادیده گرفته شویم، مورد تمسخر یا آزار و اذیت قرار بگیریم؛

دیگران از ما انتظار داشته باشند همیشه کامل و بی‌نقص باشیم. افرادی که عزت نفس پایینی دارند، اغلب این پیام را از والدین، معلمان، همسالان یا سایرین دریافت می‌کنند که تجربه‌های ناموفق (مانند شکست در یک بازی، کسب نمره‌ای پایین و غیره) ناکامی و شکست کل شخصیت و وجود آنها بوده است.

دلایل عزت نفس پایین

اینکه فردی عزت نفس پایینی دارد و برای وجود خود ارزش قائل نیست، از سه جنبه قابل بررسی است:

والدین، معلمان و اطرافیان

مردم در زندگی ما می توانند روی احساس ما از خودمان تاثیر بگذارند. وقتی که آنها روی خوبی های ما تمرکز می کنند، ما احساس بهتری نسبت به خودمان داریم. زمانی که ما مرتکب اشتباه می شویم، یاد می گیریم که خودمان را بپذیریم. هنگامی که ما دوستانی داریم که همراه ما هستند، احساس خوبی داریم. اما اگر بزرگسالان، بیشتر از اینکه ستایش کنند، سرزنش کنند، در مورد خودتان احساس بدی خواهید داشت. بد رفتاری و عصبانیت توسط خواهر و برادر و همسالان، به عزت نفس آسیب می رساند. کلمات خشن و تحقیر آمیز، در شما باقی می مانند و تبدیل به بخشی از آنچه در مورد خود فکر می کنید خواهد شد. تنبیه بدنی، مخصوصا در مقابل دیگران، یکی از مخرب ترین عوامل تخریب عزت نفس است. کودکی که کتک می خورد احساس عجز و ناتوانی کرده و به مرور دچار افسردگی خواهد شد. حتی ادای کتک زدن و تهدید به آن هم می تواند همین نتایج را داشته باشد.

صداهایی که در سرتان است

چیزهایی که در مورد خود می گویید، نقش مهمی در احساس شما نسبت به خودتان بازی می کند. جملاتی مثل "من همیشه بازنده ام" یا "هیچکس مرا دوست ندارد" عزت نفس شما را ضعیف می کند. در مورد این افکار راه های دیگری وجود دارد، مثلا بگویید "من الان برنده نشدم، اما ممکن است دفعه بعد بشوم" یا "ممکن است کسی پیدا شود که مرا دوست داشته باشد". این صداها مفیدترند و به شما کمک می کند که احساس بهتری داشته باشید. بعضی وقت ها صداها در سرتان، کلمات خشن و ناراحت کننده ایست که دیگران به شما گفته اند.

یادگیری یک مهارت

وقتی ما یاد بگیریم که بخوانیم، بسازیم، نقاشی کنیم می توانیم احساس بهتری داشته باشیم. یک ورزش، نواختن موسیقی، نوشتن یک شعر، دوچرخه سواری یا هر مهارتی، می تواند به عزت نفس ما کمک کند. هر چیزی که یاد می گیرید و هر کار مثبتی که انجام می دهید، فرصتی است برای داشتن احساس بهتری در مورد خودتان و آگاهی از آن ها به شما اجازه می دهد خوشحال باشید. اما اکثر اوقات ما آنچه را که انجام می دهیم قبول نداریم. اگر دائما به این فکر کنیم که من نمی توانم، یا این کامل نیست و من نمی توانم این کار را به خوبی انجام دهم، فرصت ساختن عزت نفس خود را از دست می دهید.

عزت‌ نفس‌

کمک کردن و بخشندگی، یکی از بهترین راه ها برای ساختن عزت نفس است

منتقد درونی را پس بزنید

نخستین گامِ مهم برای بهبود عزت نفس، به چالش کشیدن پیام‌های منفی‌ای است که از سوی صدای درونی منتقدتان دریافت می‌کنید. در زیر چند مثال معمول از انتقادهای درونی و راهبردهایی برای پس زدن آن صداهای انتقادی را بیان می‌کنیم.

انتقادهای درونی خشن و غیرمنصفانه: «دیگران گفتند سخنرانی من را دوست داشتند، ولی این سخنرانی حتی به چیزی که باید می‌بود هم نزدیک نبود. نمی‌توانم باور کنم که هیچ کس متوجه قسمت‌های زیادی که خراب کردم نشد. من آدم دغل‌بازی هستم.» اذعان به توانایی‌ها: «وای آنها واقعا سخنرانی من را دوست داشتند! درست است که سخنرانی‌ام بی عیب و نقص نبود، ولی من بر روی آن سخت کار کردم و کارم را درست انجام دادم و به خودم افتخار می‌کنم»

صدای درونی‌ای که به شکلی غیرواقعی، همه چیز را به هم ربط می‌دهد: «من در این امتحان نمره‌ی خوبی نگرفتم. من هیچ چیزی را در این کلاس نمی‌فهمم. من آدم احمقی هستم. چه کسی را گول می‌زنم؟ اصلا نباید در این کلاس شرکت می‌کردم. من خنگ هستم و اصلا نباید وارد دانشگاه می‌شدم.» موردی و جزئی به مسائل نگاه کنید: «من در این امتحان عملکرد ضعیفی داشتم ولی تمام تکالیفم را درست انجام دادم. در این کلاس، بعضی چیزها را به اندازه‌ای که تصور می‌کردم متوجه نمی‌شوم ولی الان می‌دانم چطور باید برای امتحان بعدی آماده شوم و بر روی چه چیزهایی کار کنم. من در درس‌های سخت دیگر، عملکرد خوبی داشته‌ام و مطمئنم که می‌توانم در این درس هم موفق شوم.»

منتقد درونی‌ای که نتایجی غیرمنطقی می‌گیرد: «او اخم کرده و چیزی نمی‌گوید، ولی می‌دانم این رفتارش یعنی من را دوست ندارد!» افکار غیر منطقی را به چالش بکشید: «درست است که اخم کرده ولی من نمی‌دانم دلیلش چیست. ممکن است هیچ ربطی به من نداشته باشد. شاید بهتر باشد از خودش بپرسم.»

تظرات ارسال شده